کارن

یه دیوارم اما پر از پنجره...یه خورشیدم اما زمستونی ام...

کارن

یه دیوارم اما پر از پنجره...یه خورشیدم اما زمستونی ام...

باید که گره کنم توی عزای خودم

باید نفس بکشم توی هوای خودم باید که سر بزارم رو شونه های خودم
باید که گریه کنم واسه عزای خودم شبونه گل ببرم خودم برای خودم
یه شب نشد که بیام بازم به دیدن تو نشد نفس بکشم نفس کشیدن تو
روزای تار منه شبای روشن تو چقدر غریبه شدی منم منم منه تو
هنوز رویای تو دنبال منه هنوز زخمای تو رو بال منه
هنوز از خواب خوشت میپرم هر شب
ببین تقدیر بده بی خبرو ببین طوفانیه چشمای ترو
ببین تو دوری و تنهاترم هز شب
باید نفس بکشم توی هوای خودم باید که سر بزارم رو شونه های خودم
باید که گریه کنم واسه عزای خودم شبونه گل ببرم خودم برای خودم

انگار کسی فکر پریشونی من نیست کسی تو شب بارونی من نیست
دیگه وقت پشیمونی من نیست
انگار تو قلبم غم دلخواه تو مونده هنوز قلب من همراه تو مونده
هنوز پشت سرم آه تو مونده انگار
ببین تقدیر بده بی خبرو ببین طوفانیه چشمای ترو
ببین تو دوری و تنهاترم هز شب
باید نفس بکشم توی هوای خودم باید که سر بزارم رو شونه های خودم
باید که گریه کنم واسه عزای خودم شبونه گل ببرم خودم برای خودم
روزای تار منه شبای روشن تو چقدر غریبه شدی منم منم منه تو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد