کارن

یه دیوارم اما پر از پنجره...یه خورشیدم اما زمستونی ام...

کارن

یه دیوارم اما پر از پنجره...یه خورشیدم اما زمستونی ام...

چی بگم از کجا بگم..

چی بگم از کجا بگم
دردمو با کیا بگم

بهتره که دم نزنم
حرفی از عشقم نزنم

از عشقی که گم شد و رفت
عاشق مردم شد و رفت

عشقی که بی فروغ نبود
برای من دروغ نبود

بغض نشسته تو گلوم
وقتی نشستی روبه روم

من از خودم چرا بگم
می خوام از اون چشا بگم

خیره تو چشم مست تو
دست میدم به دست تو

دل از زمونه می کنم
حرف دلم رو می زنم

چه حالتی داره چشات
نرگس بیمار چشات

چشم تو خوابم می کنه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد