کارن

یه دیوارم اما پر از پنجره...یه خورشیدم اما زمستونی ام...

کارن

یه دیوارم اما پر از پنجره...یه خورشیدم اما زمستونی ام...

خیال

در این شب زوال خود

دوباره در خیال خود

تورا مرور میکنم/

و این دل رمیده را

به خاک و خون کشیده را

پر از سرور میکنم


خیال روی ماه تو

شراره ی نگاه تو

دوباره دل برد زمن/

دوباره چون گذشته ها

از اینکه عاشقت شدم

حس غرور میکنم


به رغم قلب جانی ات

خیال و مهربانی ات

مرا رها نمیکند/

هنوز در خودم گهی

درون بارگاه تو

حس حضور میکنم


وصال ما فراق شد

ز طاقتی که طاق شد

دلم پر از گلایه هاست/

تو نیستی ولی من این

خیال بودن تورا

سنگ صبور میکنم


من از تو سخت،شاکی ام

به جرم این رهایی ات

به صحن دادگاه عشق/

ولی خودم بجای تو

برای بی گناهی ات

بهانه جور میکنم


نیامد از تو آیتی

سرودم و نیامدی

چه ساده دل بریده ای/

دوباره شب بسر شد و

من از دیار شعر وعشق

حزین عبور میکنم

"کارن"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد