در این شب زوال خود
دوباره در خیال خود
تورا مرور میکنم/
و این دل رمیده را
به خاک و خون کشیده را
پر از سرور میکنم
خیال روی ماه تو
شراره ی نگاه تو
دوباره دل برد زمن/
دوباره چون گذشته ها
از اینکه عاشقت شدم
حس غرور میکنم
به رغم قلب جانی ات
خیال و مهربانی ات
مرا رها نمیکند/
هنوز در خودم گهی
درون بارگاه تو
حس حضور میکنم
وصال ما فراق شد
ز طاقتی که طاق شد
دلم پر از گلایه هاست/
تو نیستی ولی من این
خیال بودن تورا
سنگ صبور میکنم
من از تو سخت،شاکی ام
به جرم این رهایی ات
به صحن دادگاه عشق/
ولی خودم بجای تو
برای بی گناهی ات
بهانه جور میکنم
نیامد از تو آیتی
سرودم و نیامدی
چه ساده دل بریده ای/
دوباره شب بسر شد و
من از دیار شعر وعشق
حزین عبور میکنم
"کارن"