کارن

یه دیوارم اما پر از پنجره...یه خورشیدم اما زمستونی ام...

کارن

یه دیوارم اما پر از پنجره...یه خورشیدم اما زمستونی ام...

روزای خوبی پشت این روزای من نیست...

روزای خوبی پشت این روزای من نیست
حس میکنم احساسم و
از دست دادم
آغوش تو میراث من از زندگی بود
حس میکنم میراثم و
از دست دادم
تنهایی من اتفاق تازه ای نیست
هربار رفتی
تا همیبشه برنگردی
شاید نتونی حس کنی من چی کشیدم
چون هیچوقت
احساس ِ تنهایی نکردی
روزای خوبی پشت این روزای من نیست
حس میکنم احساسم و
از دست دادم
آغوش تو میراث من از زندگی بود
حس میکنم میراثم و
از دست دادم
با هر قدم از مقصد ی هم دور میشیم
ما پای رویاهای هم
از دست میریم
وقتی که دنیامون بهم راهی نداره
فرقی نداره
از کدوم بن بست میریم
هرجور میبینم نمیشه دست من نیست
این خونه تا خونت شه
خیلی کار داره
هر بار رفتی رو به تو دیوار بستم
بشمار این خونه
چقدر دیوار داره
روزای ِ خوبی پشت ِ این روزای من نیست
حس میکنم احساسم و
از دست دادم
آغوش تو میراث من از زندگی بود
حس میکنم میراثم و

از دست دادم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد